من و همسری+نی نی

کیک با تاخیر

  یه اتفاق جالب.تا حالا نشده بود که ما توو ماهگردها و سالگردامون کیک نخوریم.یا خودم درست میکردم یا میخریدم . ولی این سری از بس سرم شلوغ بود وچون عادت به این شلوغی ها هم نداشتم کیک رو فراموش کردم.ولی دیروز بعد از کلاس رفتم به سوی شیرینی سرای بلوط و یه کیک شکلاتی تپپپپپپپل خریدم .دلتون نخواااااااااااد. بعد اومدم خونه و دیدم همسری اومده و مشغول دووش گرفتنه .منم از فرصت استفاده کردم و میز رو اماده عکس گرفتن کردم.یه چند تا عکس گرفتیم .بعدشم کیک رو با چای نوش جان کردیم و قسمتی از کیک رو هم واسه مادر شوهرم  اینا بردم.بلاخره کیک رو خوردیم با تاخیر چند روزه..... ...
9 مرداد 1392

.......

  سلام عزیزای دلم. وای نمیدونین چی شده.چند روز پیش بهم خبر دادن مامان یکی از دوستام فوت شده.خیلی واسه دوستم غصه خوردم.یه چند وقتی که خداجون داره امتحانای سختی رو ازش میگیره. امیدوارم  توو این امتحانم موفق باشه. خدا مادرش رو هم رحمت کنه.خیلی مهربون بود. منم این چند روز توو مراسم ها شون شرکت کردم. خدا بهش صبر بده خیلی سخته.   ...
9 مرداد 1392

مشغولیات این چند روز

  سلام به همه عزیزانم. ببخشید که این چند وقت متن جدید ننوشتم.اخه اصلا حسه نوشتن نبود من  مــــامـــــان ،بـــــــابـــــــام  و آبجیمو موخوااااااااااااااام. 2هفته پیش خانوادم رفتند یکی از روستا های اطراف کاشان.جای خنک و خوبی هست. من و همسری هم پنجشنبه رفتیم پیششون .الان 4 روز که ندیدمشون ولی انگار 40 روز. خیلی دلم تنگیده واسشون. راســــــتی امروز روزه 4 ماه مبارک رمضانه.ماه رمضون برنامه زندگی ما تغییر میکنه. همسری ساعت 2 میادخونه و معمولا وقتی میاد میــــــــــــــــــخوابیم تــــــــــــا نزدیکای افطار . معمولا من زودتر بیدار میشم واسه اماده کردن سحری و افطاری. ترجیح میدم قبل از افطار ...
9 مرداد 1392

ماه مهمونی خدا....

  توو این ماه قشنگ خدا،مهمونی های فامیل هم شروع شده.خوش به سعادتشون.کلی ثواب میبرن. اول از همه جاری جونم صاحب این سعادت شد.بعد مامانم اینا، مادر شوهرم و امشب هم عمه م. امیدوارم این سعادت نصیب ما هم بشه..... نماز و روزه هاتون مقبول درگاه حق دوستان.التماس دعا....
9 مرداد 1392

بـــــــــــو بـــــــــو بــــــوبــــو بـــوبــو بو و و و و.....

  حتما فکر کردین میگم بو میاد؟؟؟نـــــــــــــــــه نـــــــه نــه نه....  منظورم از این همه بوبویی که نوشتم اژیر اقا پلیس ست....  یه لحظه صبر کنین الان تعریف میکنم قضیه رووو... شنبه از دلتنگی زیاد واسه خانوادم ،از همسری درخواست کردم بریم یه سر پیش مامی اینا. میدونستم زبون روزه رانندگی سخته واسه همسری ولی دلم یه ذره شده بود.همسری هم مثل همیشه ما رو شرمنده مهربونیش کرد و واسه اینکه ما رو از دلتنگی در بیاره ،راهی شدیم به سمت کاشان.ساعت 4 بعد از ظهر بود که راه افتادیم.داداشمم همراهمون بود.خیلی خوش گذشت و از همه مهمتر اینکه از دلتنگی شون در اومدم.جاتون خالی تا ساعت 2 شب اونجا بودیم. هوا...
9 مرداد 1392

این قافله عمر عجب میگذرد....

  امروز به خودم اومدم و دیدم 20 روز از ماه مبارک رمضان گذشت. انگار همین هفته پیش بود که اماده شدیم واسه آغاز ماه رمضان. خلاصه که روز های عمرمون خیـــــــلی دارن زود میگذرن. دیشب همسری ازم خواست که واسه این شبها ،برم واسش پیراهن مشکی بخرم. منم امروز رفتم پاساژ. کلی از این مغازه به اون مغازه رفتم. ولی اون پیراهنی که من میخواستم پیدا نشد.اخرین مغازه ها بودم که یه پیراهن چشمم رو گرفت خیلی خوب نبود ولی بد هم نبود. پخلاصه مغازه دار با کلی زحمت رفت پشت ویترین و برام اورد. مشکی بودنش چشمم رو گرفت اخه بقیه پیرهنا خیلی بوووووور بودن. یه چند تا سنگ تزئینی روش بود که دلم رو زد.ولی فروشنده گفت که میشه سنگ هاش...
9 مرداد 1392

ذوق مرگ شــــــــــــــــــدم...

  تقریبا 2 هفته ی پیش رفتم توو حیاط که به گلها آب بدم کـــــــــــــــــــه....... که دیدم یه تخم شکسته کوچولو ،افتاده کنار یکی از گلدونا. سریع رفتم به سمته (یا کریمی) که رو مهتابی حیاط لونه درست کرده بود. بله درست حدسیده  بودم. 2تا تخم توو لونشون بود.خیلی خدا خدا میکردم که اون ها هم مثل این نشکنن. خلاصه که فکر کردن به اینده اون تخم های کوچولو خیلی شادم میکرد. آخی جــــــــــــــیک جـــــــــــیک جــــــــیک جــــیک جــیک جیک من عاشق جوجو ام. فرقی هم نمیکنه از چه نوعی باشه. مرغابی باشه یا مرغ یا گنجشک و..... سعی میکردم هر روز به مامان جوجو ها سر بزنم و حیاط رو بررسی کنم ، واس...
9 مرداد 1392

تنبل خانم

    سلام عزیزان مهربون.امیدوارم به خاطر این همه تاخیر منو ببخشین. از عید فطر تا حالا.اوووووووووووووه............. شدم مثله بچه تنبل ها که همه درسهاشون انباشته میشه رو هم تا شبه امتحان. منم همین حسو دارم.خیلی از اتفاقات قشنگم توو این چند وقت به ثبت نرسیده. تا اینکه امروز تصمیم گرفتم بنویسم.بنویسم اما بدون توضیح.مختصر و مفید          مسافرت در تعطیلات عید فطر   جاتون خالی یه مسافرت دسته جمعی خوشمزه رو تجربه کردم. مقصدمون غرب کشور بود.واااای نمیدونین چقدر با حال بود.چه اب و هوایی داشت. عجب زیبایی هایی.چشمه هایی که از دل کوه جاری میشدن. دشت ها،کو...
9 مرداد 1392